Wednesday, August 22, 2007

پاسخی به مقاله فرهادجعفری در گویانیوز

در پاسخ به مقاله آقای جعفری در گویا نیوز:
درود بر شما

با خواندن هر مقاله از سلسله اندیشه ها و نوشته های شما به این واقعیت نزدیک تر می شوم که در حال مطالعه یک داستان از نوع happy end و یا تعبیر خوابی طولانی هستم.ماجرای گنگی خوابدیده که در مالیخولیا و هذیان گرفتار آمده و حتی پس از بیداری تمام وقتش به تعبیر رویاهایی می گذرد که در ساعات خواب دیده است. این بار در اخرین مقاله شما با استناد به مدل پاکستان به سپاه هشدار داده اید تا با لباس نظامی وارد عرصه حکومت نشود.مگر از یاد برده اید از همان زمانی که حاکمیت با کودتای پادگانی شکل گرفت معلوم بود که نیازی به منتظر ماندن برای روبرو شدن با واقعیت پشت پرده نیست! آنچه در دوم خرداد سال 76 پشت پرده ای از عبای روحانیت معتدل اصلاح طلب پنهان شده بود و از این ماسک عوام فریبانه برای پیشبرد مطامع حکومت استفاده می کرد اینک هیچ نیازی به مخفی کردن دست آهنین خود در دستکش مخملین ندارد. گویی به کلی فراموش کرده اید که در پس پرده قدرت چه می گذرد و سرداران با نفوذ سپاه در حال حاضرهمان ساخت سیاسی را تشکیل می دهند که شما به کرات از آن یاد کرده اید. سپاه پول دارد، تشکیلاتی دارد که به موقع می تواند همه معادلات سیاسی و بازیهای قدرت را به نفع خود تمام کند و از همین ابزارها برای رسیدن به هدفهای ویرانگرانه جهانی خوداستفاده نماید و شما با همان خوشبینی که پاسدار احمدی نژاد را در مقام ریاست جمهور - که عملا بازیگری بیش نیست- دعوت به مدارا می کنید چنین نیرویی که چون اختاپوس در هر روزنه ای دست انداخته است را نمی توانید به هوشیاری؟ فراخوانید . هنوز به نظر می رسد رویای اصلاحات حکومتی برای مدافعان به حاشیه رفته اصلاح طلبی بسا شیرین است اما معلوم نیست نتیجه چنین رویاهایی چه باشد؟ چه حرف تازه ای قرار است گفته شود؟
آقای جعفری! امثال شما تنها برای "قدرت" می نویسند و در مقالات شما "بازیهای قدرت" حرف اول را می زند در واقع آن قدر حجمه مواجهه با (ساخت سیاسی) و نحوه برخورد (اصلاح طلبان مسالمت جوی داخل) و ترس از (براندازی) و (انقلاب مخملی) و (نفوذ بیگانه) و (سرسپردگی به بیگانگان) در مقالات شما بالاست که جا برای عرصه عمومی که همان "مردم" است در کل خالی مانده است. شما نیز دچار خشم فرو خرده و هذیان توطئه گری همگان بر علیه نظام هستید. همان چیزی که باعث وحشت اقتدارگرایان هم هست . هر دوی شما برای رسیدن به کرسی قدرت سر و دست می شکنید براستی که اصلاح طلبی شما با اصول گرایی اقتدارگرایان حاکم هیچ فرقی ندارد!
پریش پاهکین

Sunday, August 19, 2007

هم اندیشان درود بر شما! ایران به شما سپرده شده است

ما بنیاد گذاران انجمن امروز و در این ساعت انجمن مقدس خود را تشکیل داده وارد یک راه تغییر ناپذیر و به سوی یک هدف مقدس جاوید رهسپار می سازیم ، هرگز نخواهیم گذاشت این شعله های آتش وطن پرستی که امروز از قلوب ما زبانه می کشد خاموش گردد تلاش خواهیم کرد که آرزو و ایده مشترکی را که همگی در قلب داریم تقدیم جامعه ایرانی و مبنای تعلیمات و عقاید انجمن خویش سازیم. شاید این آرزو در زمان ما به حقیقت نپیوندد.اماما موظفیم ذره ای از این اخگر را که در سینه داریم در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنیم تا سینه به سینه بگردد و خاموش نشود. ما مبارزه خویش را در اینترنت آغاز می کنیم و هر ایرانی آزاده وطن دوستی با اعتقاد به اصول اساسنامه می تواند در این انجمن اینترنتی عضو شود با بلندی همت همه اعضا به تدریج دامنه کار پیشرفت خواهد کرد تا به شکل یک انجمن واقعی برای آزادی ایران فعالیت نماید .مطمئن باشید روزی می رسد که این آتش پلیدی ها را بسوزاند و جز پاکی چیزی بر جای نگذارد. به پیش برای آن روز تاریخی و مقدس،آن روز سعادت بار فرح بخش،آن روز برای نخستین بار پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ما در دست جوانان فداکار ایران و سربازان غیور انجمن در اهتزاز خواهد بود .

Wednesday, August 15, 2007

پاسخ به دنا رباطی در پاسخ به مقاله منتشرشده در گویا نیوز


با درود و در پاسخ به انتقاد شما ازآقای سرکوهی
در ابتدا باید گفت که مقاله شما در کل نقد مقالات آقای سرکوهی نبود بلکه بیشتر متوجه نقد خود ایشان می شد. برای
ما که در ان سالها طفلی بیش نبودیم سخنان دکتر ملکی که رییس دانشگاهی بود که بعدها پا به ان گذاشتیم معلوم است و قابل استناد و خود نیز می توانیم از برآیند تمام گفته ها و نوشته ها نتیجه بگیریم که ستاد انقلاب فرهنگی چه بود و چه کرد ؟پیراستن دانشگاهها به قیمت تصفیه صدها نفر تنها برای اسلامی تر شدن ....همچنین برای یک خواننده آگاه و آشنا آشکار است که نهادهای غیر دولتی در سراسر دنیا می کوشند تا از نفوذ قدرت و سیاست خودداری کنند و تا حد ممکن از ترفند دولتها مصون بمانند و باید که چنین باشد . وقتی نوشته سروش را می خواندم خواه نا خواه یک سوال در ذهن من شکل گرفت چرا باید وزرات خارجه فنلاند وارد چنین ماجرایی شود؟ و این پرسش اساسی است که نمی توان از کنار ان به سادگی گذشت .اما انچه شما در نوشته خود بر ان تکیه می کنید انگشت گذاشتن بر مدعیان این فیلسوف است و نه بر نقد عملکردها یا نوشته ها! شما نیز ناخواسته در دام انتقادهایی در افتاده اید که بیشتر جنبه زبانی دارد و نه علمی . کتمان حقیقت به هر نامی می تواند دروغ باشد و تنها شهامت است که می تواند پرده های دروغ را کنار بزند و حقیقت را آشکار سازد. هنوز روشنفکران نیاموخته اند که تنها نقد بیرحمانه افکار و آراء است که می تواند اندیشه ساز باشد .آنچه در مقاله آقای سرکوهی خواندم نقد موضوع بود و نه نقد شخص و این یک حداقلی است که در نظر گرفته شده است .شما که خود نقد آرام را خوشتر می دارید دلیل نمی شود که بر انان که بیرحمانه نقد می کنند و نقاب از چهره دروغ می زدایند خرده بگیرید . بگذارید پرده ها کنار برود و وجدان بیدار جوان ایرانی خود به قضاوت بنشیند هرچند به مذاق شما سازگار نباشد و یا فیلسوفان را خوش نیاید. امروز اما باید گفت اندیشه ها از آنجا که شما فکر می کنید سر نمی زند امروز تابوها شکسته شده و هیچ متفکری آن قدرها هم بزرگ نیست که چون معصومان و پیامبران بری از اشتباه و فریب باشد. موضوع دیگر این است که اصلاح طلبان حکومتی اگر شهامت داشتند و به نقد شجاعانه اقتدارگرایان می پرداختند و اگر با مردم شفاف برخورد می کردند هرگز به گفته خود آقای زید آبادی (روزآنلاین 16مرداد ماه) چنین سرخورده به حاشیه رانده نمی شدند تا معصومانه بنویسند تا دیگران را خوش آید. ابتدا راه و رسم نقد را آموختن و بعد پا درعرصه گذاشتن بسیار راهگشا خواهد بود و می تواند مطلع خوبی هم برای ایجاد اندیشه های نوین گردد.
پیروز باشید.
پریش پاهکین

Monday, August 13, 2007

خلاصه ای از پاسخ من به آقای دلخواسته

درودی دیگر بار بر شما و با کمال احترام به عقاید شما

باید بپذیریم که دارای اختلاف دیدگاه هستیم و تا ابد هم می توانیم این مباحث را ادامه دهیم کاری که 30 سال است همه گروهها انجام داده اند. همه گروهها داعیه دار ایرانی بودن و تلاش برای آزادی ایران بوده و هستند وهمه و همه می گویند که 30 سال است تلاش می کنند ولی از 30 سال پیش تا کنون چرا با وجود چنین احساس مشترکی هیچ اپوزیسیون متحدی نتوانسته است شکل بگیرد خدا می داند!همه نشستهایی که برای رسیدن بر یک توافق و برای ایجاد اتحاد و وفاق شکل گرفته به شکست انجامیده است . همیشه برای بر کرسی نشاندن حرف خود تلاش کرده ایم و نفوذ جمهوری اسلامی را تعمیق بخشیده ایم . چرا ننشته ایم بر سر نقاط مشترک کار کنیم ؟به عبارتی خود ما بوده ایم که آب بر آسیاب جمهوری اسلامی ریخته ایم . باید بر این نکته تاکید کنیم که ما در یک نقطه مشترکیم و آن هم ایران است جمله آخر شما نشان می دهد که هر چند هم از دو نسل متفاوت باشیم مذهبی باشیم یا غیر مذهبی می توانیم با توافق کلی یک اتحاد را شکل دهیم .همه گروهها فارغ از مشروطه خواه و جمهوری خواه اسلامی یا لاییک می توانند برای نجات ایران یک توافق کلی را شکل دهند و یک کمیته نجات تشکیل دهند. چرا چنین راه کاری را پیش نمی گیرید؟؟؟آیا زخمهای گذشته و حب و بغضها از خیانت این و ان انقدر بزرگ است که اجازه نمی دهد برای یک دقیقه حتی چشم در چشم همدیگر بیندازیم و برای ایران و به خاطر آزادی ایران به هم درودی خشک و خالی بفرستیم . چرا با وجودی که همه از درد غربت می نالند اما برای رسیدن به وطن کاری نمی کنند؟ برآیند تمام تلاشها در خارج از ایران و آنچه به چشم مردم ایران می آید هیچ است! صرفنظر از اعتیاد خانمانسوزی که نسل جوان را زمین گیر و فقری که شانه های مردم را خم کرده است باز هم در حال حاضر این مردم ایران هستند که جانانه ایستاده اند و مقاومت پیشه کرده اند با وجود سیل مرگبار اعدامها و شکنجه و بگیر و ببند باز هم مقاومت مدنی را بهترین شیوه می دانند . گروههای خارج از ایران به جز معدودی انگشت شمار با وجود در اختیار داشتن فضای دموکراتیک و امکانات آزاد بیکار نشسته اند و این مرگ تدریجی را نظاره می کنند.
اوضاع ایران در این مقطع تاریخی بسیار بحرانی است .خود شما آیا حاضرید با همان شاه یا خمینی بر سر یک میز بنشینید و مذاکره کنید؟ آیا حاضرید برای ایجاد کمیته نجات با رفسنجانی،کروبی،مریم رجوی و رضا پهلوی و ...... هر کس دیگر یک گروه کاری تشکیل دهید ؟منصفانه بگویید ! اگر جوابتان مثبت باشد امیدوار کننده خواهد بود.ما همه داغدار یک دردیم .سینه ما برای ایران میسوزد و نمی خواهیم ویرانی میهن را به دست داخلی و خارجی ببینیم .باید کاری کنیم !در حال حاضر سکوت ما خیانت ماست !باید برای اتحاد همه گروهها کاری کرد !دامن زدن به اختلافها بس است .هر چه بوده گذشته باید از آن درس گرفت و برای آینده چراغی ساخت .شما چه راهی را پیشنهاد می کنید ؟

پریش پاهکین

Sunday, August 5, 2007